دوستی که دشمن خوانده شد

مائو

دوستی که دشمن خوانده شد

 

 

 

 

مائو دوستی که دشمن خوانده شد
دوستی که دشمن خوانده شد

 

 

 

 

شمه‌ای از اختلافات داخلی در حزب کمونیست چین

تابستان 1956 نقطهٔ عطفی در مناسبات مائو و لیو شائوچی بود. تا پیش از آن هیچ‌کس تصور نمی‌کرد روزی مائو به مخالفت با لیو شائوچی که او را بهترین یار خود می‌دانست برخیزد. امّا بذرهای اختلاف بین آن دو از مدت‌ها پیش کاشته شده بود.

مائو خود را برتر از همه و لیو شائوچی را دستیار خویش در امور روزمرهٔ حزب می‌دانست، لیکن لیو شائوچی خود را در سطح مائو یا در حدود آن و جزئی جدایی‌ناپذیر از حکومت تصور می‌کرد. هر چه زمان می‌گذشت و لیو شائوچی بیشتر خود را هم‌سطح مائو می‌دید، بر نارضایی مائو از او افزوده می‌شد.

در این ایام قصد مائو مبنی بر کناره‌گیری از ریاست جمهوری به‌صورت موضوعی محرمانه موردبحث رهبران عالی‌رتبهٔ حزب کمونیست قرار داشت امّا تحقق آن تا سال 1959 به طول انجامید. اگرچه تصمیم او به عقب‌نشینی به خط دوم جبههٔ سیاسی از عوامل استعفای او شمرده می‌شد، لیکن شرایط جسمی و روحی او نیز در این تصمیم نقش اساسی داشت.

مائو پیش از هر یک از مراسم رسمی در میدان تین آن من خواب راحت نداشت و گاهی تا صبح بیدار می‌ماند. بیشتر اوقات پس از پایان مراسم دچار سرماخوردگی درازمدتی می‌شد که گاه به ناراحتی ریوی شدید می‌انجامید. بیزاری از امور تشریفاتی نیز عامل دیگر کناره‌گیری او بود.

ریاست جمهوری یک مقام تشریفاتی به شمار می‌آمد و او از پوشیدن لباس مرتب نفرت داشت. دریافت استوارنامه‌های سفرای خارجی طیّ مراسم رسمی را نیز اتلاف وقت می‌دانست.

مدت‌ها بعد آشکار شد که هدف مائو از استعفا یک تاکتیک سیاسی برای آزمایش میزان وفاداری دیگر رهبران حزب، به‌ویژه کسانی چون لیو شائوچی و دنگ شیائو پینگ بود که سخنرانی خروشچف در انتقاد از استالین و رهبری فردی را مورد تأیید قرار داده بودند.

هشتمین کنگرهٔ حزب که در سپتامبر 1956 برگزار شد، نمایانگر عمق بدبینی مائو به آن دو بود. کنگره دو وظیفه بر عهده داشت که یکی انتخاب اعضای کمیتهٔ مرکزی جدید حزب و دیگری تعیین اصول اساسی نظام سوسیالیستی بود.

مائو برای ارزیابی عملکرد مخالفان خود از حضور در کنگره خودداری کرد و در سواحل بی دای هه در نزدیکی پکن ماند و انتظار داشت جایگاهش به‌عنوان بالاترین رهبر و همچنین سیاست‌های افراطی‌اش مورد تأیید قرار گیرد.

امّا لیو شائوچی و دنگ شیائو پینگ نقشه و هدف مائو در زمینهٔ استعفا از مقام ریاست جمهوری را به‌خوبی درک نکردند و نحوهٔ ادارهٔ کنگره توسط آن‌ها سیلی سختی به مائو بود. لیو شائوچی متهم به خواندن گزارش سیاسی، یعنی مهم‌ترین موضوع کنگره، بدون کسب نظر از مائو شد.

گلهٔ مائو این بود که اگرچه از ریاست جمهوری کناره گرفته امّا هنوز رهبر حزب است و باید پیش‌نویس گزارش به او نیز ارائه می‌شد. خط‌مشی ارائه‌شده در این گزارش با اندیشه‌های مائو به‌کلی متفاوت بود. لیو شائوچی و دنگ شیائو پینگ حزب را نهاد تصمیم‌گیرنده می‌دانستند، نه فرد را.

آن‌ها انتقاد خروشچف از استالین را تأیید می‌کردند و بر این نظر بودند که تصمیمات باید به‌طور دسته‌جمعی اتخاذ شود. آن‌ها مائو را هم دارای حقوقی برابر با دیگر افراد جامعه می‌دانستند، درحالی‌که مائو روشی امپراتورگونه داشت، خود و اراده‌اش را برتر از همه می‌دانست و در برابر هر نظر مخالفی می‌ایستاد.

همهٔ اقدامات بعدی او که در دوازدهمین اجلاس عمومی هشتمین کنگرهٔ حزب در سال 1959 شکل گرفت، ازجمله: «اصلاح خط‌مشی حزب»، «گام بزرگ به‌پیش»، «نهضت آموزش سوسیالیستی»، «انقلاب فرهنگی» و تصفیهٔ لیو شائوچی و دنگ شیائو پینگ و اخراج اکثریت نمایندگان هشتمین کنگره، از همین روحیه و تفکر سرچشمه گرفته بود.

مائو به‌شدت به روشنفکران چین بدبین بود. به‌ظاهر و در برابر عموم منادی اتحاد آن‌ها و بهره‌گیری از آن‌ها بود، امّا در باطن نسبت به وفاداری آن‌ها تردید داشت. از دیدگاه سیاسی باید روشنفکران تغییر می‌یافتند. «اصلاح فکری» تحصیل‌کردگان چینی بلافاصله پس از پیروزی انقلاب آغاز شد.

هدف این بود که به آن‌ها آموخته شود در مسیر حزب کمونیست گام بردارند و اگر چنین نمی‌کردند مورد حملات شدید قرار می‌گرفتند. سیاست مائو در تشویق روشنفکران به بیان دیدگاه‌های خود که در شعار «بگذارید صد گل بشکفد و صد مکتب فکری با یکدیگر مجادله کنند» تجلی ‌یافته بود، زمینه‌ای برای تحقق نداشت.

انتقادهایی که مائو مشوّق آن‌ها بود به‌آسانی صورت نمی‌گرفت. بیشتر روشنفکران از سخن گفتن هراس داشتند. مائو چنان چهرهٔ قدرتمند و حق‌به‌جانبی داشت که شریف‌ترین و شجاع‌ترین اشخاص نیز در برابر آن دچار وحشت و سکوت می‌شدند. هیچ‌یک از منتقدان در حضور و یا غیاب او جرئت بیان حقایق را نداشتند و او به همین دلیل، خود را برخوردار از تأیید و پشتیبانی همگان می‌دانست.

تجربهٔ روشنفکران چینی از یک اجلاس کار تبلیغاتی در مارس 1957 سرچشمه می‌گرفت که مقامات عالی‌رتبهٔ حزب کمونیست و همچنین احزاب دموکراتیک در آن حضور داشتند. مائو در آنجا آزادی اندیشه را مورد تأیید قرار داد و از نمایندگان احزاب مختلف خواست تا نظرهای خود را آزادانه بیان دارند.

انتقادها در ابتدا ملایم بود امّا به‌تدریج رو به افزایش نهاد و به‌ جایی رسید که حق حکومت مطلقهٔ حزب کمونیست را زیر سؤال بُرد. مردم به ناگهان به این اظهارنظر پرداختند که حکومت حق انحصاری و ابدی حزب کمونیست نیست و باید دیگران را نیز در آن مشارکت دهد.

بعضی از روشنفکران نظریهٔ حکومت چندحزبی و یا روش حکومت دوره‌ای را مطرح کردند که احزاب به‌نوبت حق ادارهٔ کشور را داشته باشند. درنهایت، رهبری خود مائو نیز زیر سؤال رفت و موردانتقاد قرار گرفت.

حزب کمونیست به یک معبد بودایی تشبیه شد که در آنجا کاهن معبد (مائو) آیاتی را می‌خواند که توسط راهبان (رهبران زیردست مائو) با صدای بلند تکرار می‌شود. بعضی از مردم نیز شکایت داشتند که اجازهٔ انتقاد از راهبان را یافته‌اند و نه خود کاهن را.

مائو به‌کلّی جا خورد. او هیچ‌گاه انتظار نداشت که انتقادها متوجه خودش شود. مجیزگویی‌های اطرافیان به او اطمینان داده بود که با مخالفتی روبه‌رو نیست. او هیچ‌گاه به عمق نارضایی روشنفکران پی نبرده بود. پس از مدتی انتقادها به اوج خود رسید.

حتی اعضای دفتر مشاوران هیئت وزرا و روشنفکران عالی‌رتبهٔ احزاب دموکراتیک که همیشه مورد مشورت و تبادل‌نظر قرار می‌گرفتند، به انتقادکنندگان پیوسته بودند. موج افکار عمومی در جهت مخالف حزب بود.

مائو به آماده شدن برای ضد حمله پرداخت و به‌طور خصوصی می‌گفت: «باید روشی در پیش گیریم که مارها از سوراخ‌ها به در آیند و آنگاه سرهایشان را بکوبیم. باید اجازه دهیم گیاهان سمّی برویند و آنگاه آن‌ها را یک‌یک از ریشه ببرّیم و به کود تبدیل کنیم».

او مخصوصاً اعضای «انجمن آزادیخواه» را که در ماه مه 1940 توسط برخی از روشنفکران به امید یافتن راه‌حلی اعتدالی بین کمونیست‌ها و ملّی‌گراها تأسیس یافته بود، بدتر از همه می‌دانست و آن‌ها را «عده‌ای یاغی و فاحشه» می‌خواند.

مائو که خودش روشنفکران را به اظهارنظر و انتقاد تشویق کرده بود، اکنون تغییر موضع داده، علیه آن‌ها نظر می‌داد. او در حقیقت هر وقت لازم می‌دانست از روشنفکران برای انتقاد از مخالفان خود در حزب بهره می‌برد و پس از رسیدن به هدف خویش از آن‌ها کناره می‌جست.

 

شمه ای از اختلافات داخلی در حزب کمونیست چین
شمه ای از اختلافات داخلی در حزب کمونیست چین

 

 

 

| زندگی خصوصی مائو تسه تونگ: خاطرات پزشک مخصوص مائو | لی جی‌سویی. ترجمۀ محمدجواد امیدوارنیا |  244 ص. مصور |

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ادبیات

تاریخ

هنر

فلسه

علم

 

ادبیات

تاریخ

هنر

فلسه

علم

 

ادبیات

تاریخ

هنر

فلسه

علم

 

Your cart is currently empty.

Return to shop