وجاهت یا عدم اعتبار اقتصادی رمزارزها
(مورد بیتکوین)
سعید محمد فیض مهدوی*
در خصوص رمزارزها، بهویژه بیتکوین، میتوان مقالات تخصصی و مفصلی دربارهٔ الگوریتم (پسازاین: «خوارزمیات»)، تبعات و تنوّع در فناوری تولید آن، وجاهت یا عدم اعتبار اقتصادی و اخلاقی آن، نحوهٔ دزدی آن، نحوهٔ ردیابی و مسدود کردن معاملهٔ آن، و آثار اشاعهٔ آن بر تجارت بینالمللی نوشت.
موضوع اصلی این نوشتهٔ کوتاه وجاهت و یا عدم وجاهت اقتصادی و اخلاقی تولید و استفاده از بیتکوین در معاملههاست و لزوماً اشاراتی گذرا به برخی از سرگفتارهای یادشده، بنا به نیاز، نیز شده است.
برای بررسی وجاهت یا عدم وجاهت اقتصادی و اخلاقی بیتکوین دستکم اطلاعاتی که راجع به «خوارزمیات» آن باید بدانیم به قرار زیر است.
اگر فریب بزرگی در کار نباشد، خوارزمیات بیتکوین اینطور تنظیم شده که صورتمسئلهای که برای حل آن بایست بیتکوین به دست آورد، پس از استخراج تعداد معینی از بیتکوینها سختتر میشود؛ یعنی حل مسئله خود موجب تعریف صورتمسئلهای جدید اما مشکلتر میشود – گویا این پدیده امروزه هر دو هفته یکبار صورت میگیرد.
همینطور اگر توان محاسبه در شبکهٔ بینالمللی به علت افزایش تعداد دستگاههای پردازش افزایش پیدا کند، باز خوارزمیات حاکم خود را تنظیم میکند و صورتمسئله را که بایست حل شود، مشکلتر میکند.
ازاینرو هرچه میگذرد تولید بیتکوین دشوارتر میشود و نیروی بیشتری میگیرد؛ و بالأخره هر چهار سال یکبار جایزهای که برای حل مسئله به دست میآید، نصف چهار سال قبل است. بر این اساس حساب شده است که برای تولید/استخراج یک میلیون بیتکوین (البته رایانش کوانتومی به کنار) ۱۱۵ سال دیگر زمان لازم است.
بایست اذعان کرد که خوارزمیات حاکم بر بیتکوین مانند یک بازی ریاضی بسیار جالب طراحی شده است؛ اما قضیه از بازی بسیار فراتر میرود.
پس از نشست مجمع رمزارز در ۲۰۲۴ (1403) ترامپ وعده داد که پایتخت آمریکا را پایتخت رمزارز دنیا کند و در بخش دیگری از صحبتهایش وعدهٔ نصف و نیمهای داد که برابر ۱۵ تریلیون دلار برای آمریکا ذخایر رمزارز ایجاد کند.
بلافاصله پس از پیروزی انتخاباتی وی، قیمت بیتکوین تا 106913 دلار افزایش یافت (طی ۱۲ ماه 64 درصد افزایش) و بعضی از متخصصان امر پیشبینی کردند که قیمت بیتکوین به هشتصد هزار دلار خواهد رسید.
اینکه آیا بخشی از بودجهٔ انتخاباتی آمریکا بهوسیلهٔ افزایش قیمت رمزارزها تأمین شده یا خیر از حوزهٔ بحث این مقاله خارج است؛ اما روشن است که بعضی از اعطاکنندگان وجوه برای تأمین بودجهٔ انتخاباتی ترامپ از این راه بسیار منتفع شدهاند؛ مانند ایلان ماسک که در ۲۰۲۱ (1399) یک و نیم میلیارد دلار بیتکوین خریده بود و هزینهٔ تولید خودروهای تسلا را با بیتکوین ممکن ساخت.
این بازی ریاضی و سود حاصل از آن بازیگران دیگری را ترغیب کرده تا رمزارزهای جدیدتری را طراحی و به بازار مالی سرازیر کنند. تا به امروز بیش از هزاران رمزارز مختلف به بازار معرفی شدهاند که مشهورترین آنها پس از بیتکوین، اتریوم[1]، تتر[2] و ریپا[3] است.
کشورهایی نیز بنا به اولویتهایی ترغیب شدند که تولید رمزارز را مجاز سازند. درنتیجه امروز بزرگترین تولیدکنندگان رمزارز به ترتیب عبارتاند از: آمریکا 38 درصد، چین 20 درصد و … . ایران نیز با تولید ۴ درصد رمزارز جهان هفتمین تولیدکنندهٔ بیتکوین دنیاست.
آیا تولید و استفاده از رمزارزها و بهخصوص بیتکوین اصلاً وجاهت و اعتبار اقتصادی دارد؟ برای پاسخ به این پرسش در ادامهٔ این نوشته از دیدگاههای تجربی، نظری و همچنین هزینههای تولید به ارزیابی تبعات اقتصادی و اخلاقی استفاده از بیتکوین و اصولاً رمزارزها میپردازیم.

اول
دیدگاه تجربی: امروزه در خصوص تولید و استفاده از بیتکوین در عرصهٔ بینالمللی تجربیات و اطلاعاتی در دست است که داوری دراینباره را به دلالتهای انتزاعی و نظریهپردازی منحصر نمیکند. در این رابطه تجربهٔ کشور السالوادور بسیار آموزنده است.
در ژوئن ۲۰۲۱ (1400) السالوادور اولین کشوری بود که بیتکوین را پول قانونی و رایج خود اعلام کرد. نظرِ دولت وقت السالوادور این بود که با استفاده از بیتکوین امور بانکی و مالی کشور بهتر اداره خواهد شد و بهطورکلی اقتصاد السالوادور از آن بهرهمند خواهد شد.
در دسامبر ۲۰۲۲ (1401) قیمت رمزارزها فروریخت و درنتیجه بیتکوین 70 درصد ارزش خود را از دست داد و ارزش ذخایر السالوادور که آن زمان صاحب ۲۳۰۰ بیتکوین بود، 50 درصد کاهش یافت. به علت سقوط ارزش ذخایر السالوادور، این احتمال مطرح شد که این کشور از عهدهٔ پرداخت دیون بینالمللی خود بر نخواهد آمد.
برای پیشگیری از دیرکرد در پرداخت دیون، دولت وقت هزینههای عمرانی توسعه و نگهداری زیرساخت آبرسانی کشور و خدمات شهرداریها را کاهش داد. بهاینترتیب نوسانات نرخ بیتکوین تأثیر معکوسی بر اقتصاد و رفاه مردم السالوادور گذاشت.
با توجه به استمرار وضعیت اقتصادی نامطلوب به وجود آمده، سرانجام دولت در ۲۰۲۴ (1403) قانونی که بیتکوین را پول رایج کشور ساخته بود، لغو کرد و اعلام داشت که پسازاین پرداخت مالیات و عوارض با این رمزارز ممکن نخواهد بود.
السالوادور را میتوان آزمایشگاه کوچکی تلقی کرد که به جهت اقتصاد محدودش خیلی سریع تأثیر اقتصادی نامطلوب استفاده از بیتکوین را منعکس ساخت.
دوم
دیدگاه نظری: با توجه به اینکه تولید رمزارز نوعی ضرب/چاپ و تزریق پول به اقتصاد است، به این نکات باید توجه کرد. ضرب/چاپ پول تا پیش از به وجود آمدن رمزارزها همیشه در دست حکومتها یا دولتها بوده و پشتوانهٔ آن در اکثر موارد طلا، نقره یا جواهرات قرار داشته است.
همچنین در مواردی نادر اما درخشان، پشتوانهٔ پول، قدرت و امنیت اقتصادی بوده است؛ یعنی ارزش پول طنین اقتصاد و امنیت کشورها بوده است.
در هریک از این موارد، اگر ضرب/چاپ پول بنا به دلایل فنّی برونسپاری هم شده، اما نظارت بر پولی که وارد بازار میشده با نهاد کشوری مربوط و یا حکومت بوده است.
تا زمان پدیدار شدن رمزارزها هیچ دولت مستقلی تولید پول و توزیع بخشی از نقدینگی کشور یا قلمرو خود را به عناصر غیردولتی واگذار نکرده بود؛ اما امروزه علاوه بر دولتها، اشخاص حقیقی یا حقوقی که در کار استخراج رمزارزها و یا ذخیرهٔ آن فعالیت دارند، بنا به اراده و امکانشان، پولهایی (رمزارزهایی) را علاوه بر پول رایج مملکت به بازار تزریق میکنند.
با توجه به اینکه «خوارزمیات» تولید رمزارز فارغ از مقتضیات اقتصادی کشور عمل میکند _ یعنی تولید نقدینگی توسط رمزارزها هیچگاه متوقف نمیشود _ میتوان نتیجه گرفت که این اسعار خود عامل تورمی در کشورهایی است که اینگونه معاملات را قانونی شمردهاند.
بدین ترتیب ارتباط مستقیمی بین حجم فزایندهٔ اسعار رمزارز در بازار و میزان ناکارآمدی سیاستهای پولی دولت برای مهار تورم به وجود میآید. همچنین با افزایش استفاده از رمزارز توانایی دولتها برای تنظیم فعالیت اقتصادی در حد مطلوب استعداد کشورشان کاهش مییابد.
سوم
دیدگاه هزینههای تولید بیتکوین: میدانیم که برای به دست آوردن بیتکوین دستگاههای پردازش مخصوصی لازم است که با استفاده از نرمافزارهای ویژه به حل «خوارزمیات» سیستم (پسازاین: «همبستاد») تولید بیتکوین تخصیص یافته باشند.
اینگونه تشکیل ماشینهای پردازش خوارزمیات را در اصطلاح اهلفن «مزرعهٔ بیتکوین» میخوانند. برای استخراج بیتکوین لازم است که دستگاههای این «مزرعه»ها هرچه بیشتر کار کنند تا شاید رمزارز بیشتری استخراج کنند. یکی از هزینههای اجتماعی تولید بیتکوین این است که ارتباطی بین زحمت و نوآوری شخصی و درآمد حاصل از تولید این رمزارز وجود ندارد.
از سوی دیگر، امروزه در قبال تولید هر بیتکوین، بنا به نوع دستگاههای پردازشی مورد استفاده، بین ۴۵۰ تا ۶۵۰ هزارکیلوواتساعت برق مصرف میشود. این حجم عظیم مصرف برق برای تولید هر بیتکوین را برای مثال میتوان با شیرین کردن آب شور دریا بر اساس روش اُسمُز معکوس[4] مقایسه کرد.
در این روش برای تولید هر مترمکعب آب ۳ کیلوواتساعت برق مصرف میشود. نتیجه اینکه بهطور متوسط بهجای تولید هر بیتکوین، ۱۸۳ هزار مترمکعب آب شور را میتوان شیرین کرد. با فرض اینکه هر فرد در روز ۲۵۰ لیتر آب مصرف کند، بدین ترتیب بهجای تولید هر یک بیتکوین میتوان مصرف آب تقریباً ۷۳۲ هزار نفر را در یک روز تأمین کرد.
بهطور خلاصه، از دیدگاههای تجربی و نظری از یک سو نوسانات ارزش بیتکوین و واگذاری تولید (استخراج) آن به اشخاص حقیقی و حقوقی در سطح وسیع موجب اختلالهای جدّی در اقتصاد کشورها خواهد شد که ریشهٔ اصلی آن در فشارهای تورمی و تضعیف دولت برای اداره و تنظیم فعالیتهای اقتصادی کشور است.
از سوی دیگر، تولید رمزارزها و تخصیص منابع کشور (مانند برق) برای به دست آوردن آنها مانند آب در هاون کوبیدن است که هم کشور را از تولید بخشی از ضروریات منحرف میسازد و هم ایجاد درآمد برای اشخاصی میکند که وقت و سرمایهٔ خود و کشور را صرف کارهای غیر مولّد میکنند. بدون شک رفاهِ بدون زحمتِ این اشخاص بر بنیادهای اخلاق اجتماعی تأثیر منفی میگذارد.
به نظر میرسد که یکی از دو اقتصاد بزرگ جهان، یعنی چین، با توجه به چنین ملاحظاتی است که از آغاز، معاملات با بیتکوین را در قلمرو خود بی هیچ گفتوگو و بهطور قاطع ممنوع کرده است.
با عنایت به مطالب پیشگفته، این سؤال مطرح است که چرا آمریکا و بهخصوص دولت جدید دونالد ترامپ از این اسعار تا جایی حمایت میکند که حتی صحبت از ایجاد یک ذخیرهٔ ۱۵ تریلیون دلاری از رمزارز میشود.
در ادامۀ این نوشته قصد نداریم که در اطراف نیّت ترامپ برای خریدن احتمالی گرینلند و نیاز به تولید ثروت مجازی برای تأمین مالی این کار گمانهزنی کنیم. بلکه از دیدگاه نظری به این پرسش میپردازیم که آیا اقتصاد جهانی اصلاً نیازی به رمزارز دار یا نه.
در ۱۹۷۱ (1350) ریچارد نیکسون، رئیسجمهور وقت آمریکا، اعلام کرد که ازآنپس پشتوانهٔ دلار طلا نخواهد بود و آمریکا از معاهدهٔ برتونوود خارج میشود؛ بهعبارتدیگر، نرخ دلار آمریکا عملاً با قدرت اقتصادی، امنیت داخلی و بازتاب توانایی نظامی آن کشور و تسعیرپذیری دلار در عرصهٔ بینالمللی رابطهٔ مستقیم مییابد.
به این نوع پول که ارزش آن بر اساس ذخیرهٔ طلا، نقره و جواهرات تعیین نمیشود «فیات مانی»[5] میگویند. «فیات مانی» اختراع تازهٔ عصر ما نبود. چینیها در سالهای ۱۲۰۰ میلادی به مدت بیش از ۱۰۰ سال از این نوع پول که ارزش آن را بازار بر اساس طنین وضعیت اقتصادی و امنیتی کشور (پسازاین: «طام») تعیین میکند استفاده میکردند.
آنچه در عصر ما تازگی داشت همافزایی «طام» با قرارداد مراکش در ۱۹۹۴ (۱۳۷۳) بود که بهطور فزایندهای موجب تسهیل و توسعهٔ مبادلات تجاری بینالمللی شد؛ زیرا از یک سو بهواسطهٔ قرارداد مراکش تجارت جهانی تسهیل شد و یکی از دستاوردهای آن پذیرفتن کاهش متقابل تعرفههای گمرکی بین کشورها در سطح وسیعتر و جامعتری از «گات»[6] (توافق عمومی تعرفهها و تجارت سال ۱۹۴۷/ ۱۳۲۵) بود.
از سوی دیگر با استفاده از طام توان مالی کشورها برای معاملات بینالمللی تابعی شد از اجرای سیاستهای اقتصادی صحیح و نه محدود به طلا و نقرهٔ موجود در ذخایرشان.
در دوران این همبستاد، که به امروز پابرجاست، همافزایی ناشی از استفاده از طام و معاهدات تجاری مراکش موجب افزایش حجم تجارت بینالمللی به ۳۰ تریلیون دلار شده است، یعنی پنج برابر ۱۹۹۵؛ و همین توسعهٔ تجارت جهانی باعث بهبود وضعیت زندگی بسیاری از مردم در اقصی نقاط جهان شده است.
با گسترش استفاده از رمزارزهای کنونی، همافزایی اسعار طام و قرارداد مراکش که موجب روانی و افزایش معاملات بینالملل شد، جداً به خطر خواهد افتاد؛ زیرا دولتها با افزایش حجم رمزارزها در تنظیم اقتصاد کشورهای خود با مشکلات زیادی روبهرو خواهند شد و دیگر طرف معاملهٔ مطمئنی در اقتصاد درهمتنیدهٔ کنونی نخواهند بود.
خلاصهٔ کلام در این نوشتهٔ کوتاه اینکه از دیدگاههای تجربی، نظری و هزینهٔ تولید در آثار اقتصادی این اسعار هیچ فَرّی مشاهده نمیشود؛ اما خطر چرا.
تهران، ۲۳ دی ۱۴۰۳
* از مدیران عامل گروه صنعتی موندراگون در اسپانیا. مقالههای وی در حوزهٔ اقتصاد و امور مالی در روزنامهٔ اقتصادی سینکو دیاس (CincoDias، به اسپانیایی به معنی پنج روز) به چاپ رسیده است.
[6]. GATT
این مقاله در مجلۀ جهان کتاب به چاپ رسیده است.