ویکتور مِندا که زمانی در یکی از رادیوهای پاریس مجری برنامهای کم و بیش موفق بود، با تعطیلی این برنامه بیکار میشود و در جستوجوی کاری جدید به سواحل جنوبی فرانسه میآید.
قمار خیلی زود او را از هستی ساقط میکند، تا جایی که دلزده و افسرده، حتی قصد میکند به زندگی خویش پایان دهد. به دنبال یک آشنایی کوتاه و شبانه… با زنی ماجراجو، به فکر کشف هویت زن میافتد و زنگ خانهای را به صدا در میآورد.
از این لحظه به بعد، ویکتور مِندا دیگر تسلطی بر سرنوشت خویش ندارد…
بر اساس این داستان، فیلمی به همین نام به کارگردانی و بازیگری ربرت حسین ساخته شده است.