طوفان

داستان طوفان گلناز عصّاری کتایون لباسخواب حریرش را میپوشید که متوجه شد بند یکی از جورابها نیست؛ پیراهنی اسلیپ که چون کوتاه بود انتخابش کرده بود. جورابها را برای کامل کردن همین لباس خریده بود. تنپوش شاپور را از کمد برداشت و قبل از رفتن به اتاقخواب، با صدای بلند […]
رمان های پلیسی و آوازه گری های ناسیونالیستی در ترکیه

رمان های پلیسی و آوازه گری های ناسیونالیستی در ترکیه (۱۹45-۱۹28) نادر انتخابی Investigating Turkey: Detective Fiction and Turkish Nationalism, 1928-1945. David Maso. Boston: Academic Studies Press, 2017. 184 pp. ناسیونالیسم عامل یکپارچگی ماست. در برابر اکثریت ترک، عناصر دیگر هیچ وزن و تأثیری ندارند. ما باید […] ساکنان کشورمان را [یکپارچه] تُرک کنیم. تمام کسانی […]
همراهی قصه و جامعه

همراهی قصه و جامعه بحثی در باب تحلیل جامعهشناختی اثر ادبی آذر تشکر[1] محمدحسین پاپلی یزدی در کتاب شازدهحمام میگوید سالهای دههٔ ۱۳۳۰ وقتی کودکی نهساله بوده، شبها برای جمع پانزده نفری از بیوهزنان همسایه، بخشهایی از قصهٔ امیرارسلان را که خودش خوانده بوده، تعریف میکرده است. قصهگوییِ حسین چنان بر زنان همسایه […]
دونا پائولا

یک داستان: دونا پائولا ماشادو دِ آسیس ترجمۀ عبدالله کوثری برای دونا پائولا محال بود در لحظهای مناسبتر از این به جایی برسد. درست وقتی وارد اتاق نشیمن شد که خواهرزادهاش داشت چشمهای ورم کرده از فرط گریه را پاک میکرد. دونا پائولا یکّه خورد، خواهرزادهاش هم همینطور، چون میدانست کمتر پیش میآید […]
صفحات تکه پاره شده

صفحات تکهپاره شده سرنوشت و قدرت کتابها در زمان جنگ* کلودیا راث پیرپونت ترجمۀ سعید پزشک در کریسمس ۱۹۳۹، چند ماه پس از شروع جنگ جهانی دوم، کتابفروشیهای لندن بسیار شلوغ بودند. جنگ مردمی را به میان آورد مشتاق دانستن دربارۀ سلاحها، هواپیماها و شناخت کشوری که بار دیگر دشمن […]
شبی با ونوس

شبی با ونوس پرویز دوائی … عزیز …گفت: «باز آمدم ز راه…» ز راه که خیر، بلند شدم و آمدم به سبک هر روز که بنشینم پشت این میز شیشهای که چند کلمه با شما صحبت کنم؛ صحبت چی؟ خُب، معلوم است. آقای بزرگواری هم گفته است که «از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر…» که […]
قاب عکس

قاب عکس علی خزاعیفر یک هفته بود ازش بیخبر بودم. انتقال به خانهٔ جدید آنقدر گرفتارم کرده بود که فکرش بهکلّی از ذهنم بیرون رفته بود. او هم با اینکه میدانست قصد دارم خانه را عوض کنم در این مدت زنگی نزده بود. حالا که بچهها رفته بودند باید خانهای کوچکتر […]
در حوالی کتاب با خالد حسینی

در حوالی کتاب خالد حسینی ترجمۀ مژده دقیقی خوانندگان نیویورک تایمز بوک ریویو هر یکشنبه منتظرند ببینند کدام رماننویس، تاریخنگار، نویسندۀ داستان کوتاه یا هنرمندی این هفته مهمان بخش محبوبِ «حوالی کتاب» (By The Book) است. این گفتوگوها را پاملا پُل انجام میدهد که از 2013 تا 2022 سردبیر این نشریه […]
خالد

خالد مصطفی کاظمی «خاک تو سرت خالد، چرا خوابیدی پس؟» «مو کجام؟» «نمیدونی؟» «چقد سوت و کوره؟ هیچی نمیبینم. چقد تنگه اینجا؟» «پس صیدت کو، خالد؟» «صیدم!؟» «از دستش دادی بدبخت؟» «ناموساً نمیدونی کجاس؟» «چرا فقط رفتی سراغ اون؟ چون خوشگل بود؟ اونجا چند نفر دیگه هم بودن.» «تو اوو حیروویر مو از کجا […]
بودن

بودن شهرزاد افشار کسی انگشتش را روی زنگ در گذاشته و برنمیدارد. حالا به در مشت میکوبد. تلفن خانه هم مدام زنگ میخورد… صدای بچهها را میشنوی؟ صدای بالا و پایین رفتنشان از پلهها… چرخیدن کلید در قفل… دارند در را از جا میکنند! میدانی که شببند را بستهام و در […]