اسلاپ چیست؟
اسلاپ یا «زبالۀ هوش مصنوعی» همه جا هست!
استلا گوت
ترجمۀ جلال رستمی گوران
زباله همهجا وجود دارد و «زبالهٔ هوش مصنوعی» نیز بهطور فزاینده و به شکل آنلاین به یک مشکل بزرگتر تبدیل شده است.
بااینحال، فلسفه بهعنوان رشتهای که به «تفکیک زبالههای ذهنی» میپردازد، میتواند سهم مهمی در این زمینه ایفا کند.
بهطورکلّی، زباله بهعنوان موضوعی برای فلسفه محسوب نمیشود، که بهطور سنتی با امر خیر، زیبایی و حقیقت سروکار دارد؛ اما نگاهی به جهان نشان میدهد که پرداختن به این موضوع چقدر اهمیت دارد؛ زیرا زباله همهجا هست:
در دریا، روی زمین، در فضا و حتی درون ما انسانها. انسانشناس بریتانیایی، مری داگلاس، زباله را بهعنوان مادهای در مکان نادرست توصیف میکند.
برای مثال، اگر اردک پلاستیکی دیگر در وان حمام ما شنا نکند، بلکه در اقیانوس رها شده باشد، زباله محسوب میشود.
این مشخص است که با اعلام یک شیء بهعنوان زباله، آن شیء ارزش خود را از دست میدهد و انتظار میرود که انسانها آن را دور بیندازند. تعریف رایج از زباله بهشدت با «ماده» بودن آن گره خورده است.
با افزایش زبالههای غیرمادی، تعریف زباله بهعنوان «ماده» نیز به نظر میرسد که بیش از حد نارسا/ محدود است.
زیرا بعد از ایمیلهای انبوه ناخواسته (اسپم)، اکنون «زبالههای هوش مصنوعی» نیز به آن اضافه شده است؛ که ما به معنای تحتاللفظی «اسلاپ» (Slop) به معنای «غذای خوک» به کار گرفتهایم، اما در اینجا منظور زبالههای هوش مصنوعی است که خود را بازتولید کرده و واقعیت و افسانه را با هم ترکیب میکند.
یکی از نمونههای برجسته در این زمینه، کتابهای تولید شده توسط هوش مصنوعی است؛ بهویژه اخیراً در مورد یک راهنمای جمعآوری قارچ هشدار داده شده است که حاوی توصیههای خطرناک از طرف چتباتها بود.
وبسایتهایی که بهطور انحصاری برای درآمدهای تبلیغاتی طراحی شدهاند، بهتدریج اینترنت را مسدود میکنند. خطر آنها عدم دسترسی دانش به دلیل ناتوانی در انجام تحقیقات مبتنی بر شواهد در «وب» است. این یک عقبنشینی به قرن گذشته است.
همانطور که اصطلاح اسپم آگاهی دربارۀ ایمیلهای ناخواسته را افزایش داده است، امید میرود که با تعریف اسلاپ، این تهدید شناخته شود و با آن مقابلۀ بیشتری صورت گیرد.
همراه با گذر زمان، زباله نیز میآید

گفتنش آسانتر از انجامش است، زیرا به نظر میرسد ساختارهای اجتماعی بر اساس همین زبالهها ساخته شدهاند.
وقتی که کارل مارکس از «شکاف درمانناپذیر» در تبادل مواد بین انسان و طبیعت سخن میگوید،
آن زمانی است که چرخۀ زیستمحیطی از تعادل خارج شده است، زیرا در سرمایهداری نه ارزش مصرف، بلکه تولید مورد توجه است؛ بنابراین زباله نهتنها محصول این نظام اقتصادی، بلکه پیشفرض آن است.
نویسنده و فیلسوف فرانسوی، گیوم پائولی، مینویسد:
«نهتنها خود محصول، بلکه زباله نیز در ابتدا بهصورت ایدئال وجود دارد.» بهطور متوسط، هر فرد آلمانی سالانه ۶۲۰ کیلوگرم زباله تولید میکند. این بار عظیم زیستمحیطی امروز تقریباً غیرقابل مدیریت به نظر میرسد.
اما زباله همیشه وجود داشته است. چیزی جدا میشود و باقی میماند؛ از باقیماندههای غذا، تا سنگهای آتشزنهای که کاراییشان تمام شده است.
بنابراین حتی در عصر حجر هم زباله وجود داشت، اما این زبالهها تجزیهپذیر بودند و برای انسانهای کوچنشین مشکلی ایجاد نمیکردند.
تنها با اسکان، زمانی که انسانها شروع به زندگی با زبالههایشان کردند، این مسئله تبدیل به مشکل شد و بهسرعت جنبهٔ منفی زباله نیز آشکار گردید و عوامل بیماریزا و انگلها رویش یافتند.
برای مقابله با این وضعیت، در عصر برنز، اولین گودالهای دفن زباله ایجاد شد. همچنین خوکها بهعنوان پردازشگران طبیعی زباله مورد استفاده قرار گرفتند؛ روشی که تا ۱۵ سال پیش در قاهره نیز استفاده میشد: «زباله بهعنوان غذای خوک».
امروزه غذای خوک از خیابان به اینترنت منتقل شده است. اسلاپ یا غذای خوک در هر گوشهای قابل مشاهده است و اگر این روند همینگونه ادامه یابد، اسلاپ بهطور پیوسته افزایش خواهد یافت.
جلوگیری از این روند، طبق نظر پیتر اسلوتردایک [فیلسوف مطرح معاصر آلمانی-م]، ازآنجاییکه فلسفه هنوز زنده است، نهتنها وظیفهٔ آن است بلکه به نظر او امروزه بیش از هر زمان دیگر فلسفه به «تفکیک زبالههای ذهنی» خدمت میکند.
طبق این دیدگاه، مشکل اسلاپ با جدا کردن مواد ارزشمند فکری از بقیۀ آن قابلحل است و تنها مواد ارزشمند است که میبایست به سامانههای هوش مصنوعی وارد شوند.
| مجلۀ جهان کتاب | شمارۀ 408 | آذر و دی 1403 |
* استلا گوت، کارآموز تحریریۀ مجلۀ فلسفه در آلمان است.
برگرفته از: