تقدير از ژرژ سيمنون1
10 اثری كه نويسندگان بزرگ جهان برگزيدند
ژروم دوپويي2
ترجمۀ ياسمنمنو
چهگونه میتوان در بين صدها اثر خالق مگره انتخاب كرد. مجلۀ لير به نويسندگان دوستدار رماننويس بلژيكی و انتخاب آنها اعتماد میكند. اين آثار محبوب آنهاست.

ربر برازياك3: كرجيران پرويدانس (1931)
برازياك در سال 1932 نوشت: «از زندگى بر آبراههها، تداعى ديگرى حزنانگيزتر و دقيقتر از رمان شگفتانگيز كرجىران پرويدانس نمىشناسم: مه، رطوبت و جريان آرام آب، منظرهاى فراموشناشدنى را به تصوير مىكشد. به واقع يكى از رمانهاى بزرگ «مجموعۀ مگره». در آغاز دو قتل در اطراف آببند شماره 14 روى مىدهد كه بر روى يكى از آبراههاى جانبى رودخانۀ مارن است.
تحقيقات كارآگاه بر ژان دارشامبو4 صاحب كمحرف كرجى متمركز مىشود. همچون اغلب رمانهاى سيمنون، با سيرى در گذشته، وضعيت حال روشن مىشود. در واقع دارشامبو مدتى به خاطر قتل در زندان بوده است. مثالى كامل از اندرز خالق مگره: «بفهميم و قضاوت نكنيم.»

فيليپ كلودل5: واقعه سن فياكر6 (1932)
رماننويس فيليپ كلودل در كيه دولرن7 (دفترچههاى لرن) چنين گفته است: «برخى مىگويند واقعۀ سن فياكر صرفاً يك داستان ديگر كارآگاه مگره است.
اما به نظر من از بهترينهاى سيمنون است». براى عاشقان مگره رمان رايحهاى خاص دارد: فضاى كودكى كارآگاه.
و به قصر اليه8 باز مىگردد، جايى كه قبلاً پدرش در آنجا مباشر بوده. مرگ مرموز دوشس دو سن فياكر در حال اجراى مراسم مذهبى به طرز غم انگيزى زوال قصر و املاك اطراف آن را برملا مىكند. املاكى كه در جوانى كارآگاه، پررونق و شكوفا بود. تحقيقات پليسى همراه مىشود با تعمق و تأمل بر آسيبهاى گذشت زمان.
اين اثر به طرز درخشانى در سال 1959 با بازى بىنظير ژان گابن9 در نقش مگره و كارگردانى ژان دلانوى10 بر صحنۀ سينما رفت.

ارنست همينگوى: آب بند شمارۀ 1 (1933)
ارنست همينگوى گفته بود: «من چيزى به خوبى رمانهاى سيمنون براى پر كردن ساعات خالى روز و شب نيافتهام. اوّلين كتابى كه از او خواندم آب بند شمارۀ 1 بود. اين كتاب چكيدهاى است از سبك اوّلية مجموعه رمانهاى مگره.
همۀ عناصر اصلى حضور دارند: ضربۀ چاقو از پشت در كنار آبراه، رازهاى شرمآور خانوادۀ قربانى، كودكان كمى عقب افتاده، دستيار مسئول آببند كه حلقآويز شده، فرزندان نامشروع، الكل و رودخانۀ حزنانگيز سن… و در اين ميان مگره، كه سعى مىكند كلاف اين زندگىهاى كوچك را باز كند، اما موفق نمىشود جلوى خودكشىها، اين آخرين ايستگاه زندگىهاى خاكسترىِ خاكسترى را بگيرد.

امانوئل كارر11: مشتريان اورنس12 (1935)
امانوئل كارر در كيه دولرن با شيطنت مىگويد: «داستان فردى كه مچ دو نفر را مىگيرد كه با هم همخوابه نمىشوند! يك شاهكار، رمانى بسيار خاص و واقعاً درخشان.» نويسندۀ كتاب ليمونو13 مىداند از چه سخن مىگويد، چرا كه از اين اثر سيمنون اقتباسى براى فيلم تلويزيونى كرده است.
داستان در استانبول مىگذرد؛ شهرى كه سيمنون مىشناخت، چرا كه در سال 1933 در آنجا با تروتسكى مصاحبه كرده بود. اجتماع كوچكى از فرانسويان، ديپلماتها و تركهاى كم و بيش كولى مسلك كه همه عاشق يك رقاصۀ جوان نوشى14اند.
اما اين جُنگ كمدى استانبولى آنگاه تبديل به درام مىشود كه قهرمان زن داستان دست به خودكشى مىزند و فلج مىشود… اثرى كمتر شناخته شده از سيمنون.

لويى فردينان سلين15: پيتارها16 (1935)
سلين در اثرش هيچ و پوچ براى يك كشتار، كه در تمجيد از همكارانش دست و دلباز نبود، مىگويد: «مثلاً بايد از پيتارهاى سيمنون هر روز سخن گفت!» شكى نيست كه نويسنده سفر به انتهاى شب فضاى خفقانآور اين دايرۀ بسته بين فرمانده لانِك17 و همسرش ماتيلد پيتار را بر روى يك كشتى بارى در مسير روان18 ــ ركياويك مىپسندد.
ترازنامهاى از حسادت بيمارگونۀ يك زوج، آميخته به داستانهاى غمانگيز مالى. مرگ! در واقع مرگ يك زن. رمانى بسيار «خشن».

فرانسوا مورياك19: وصيتنامۀ دوناديو20 (1937)
در 23 آوريل 1937 مورياك به سيمنون نوشت: «در بسيارى از رمانهاى پليسى شما من استعدادتان را كه به صورتى بىنظير در وصيتنامۀ دوناديو خود را مىنماياند، دوست دارم.» به واقع مرگ مرموز صاحب كشتى اهل روشل، اُسكار دناديو كه جسدش در عمق يك آبراه پيدا مىشود، آغازگر زنجيرهاى از خودكشىها و قتلهاست.
اين رمان دلخورىها و دورويىهاى كارفرمايان كوچك شهرستانى را به تصوير مىكشد كه سر ارث و ميراث دعوا مىكنند. رمان غير معمول و طولانى سيمنون كه اميدوار بود با اين نگارۀ بالزاكى جايزۀ گنكور را به دست آورد، اما بىنتيجه!

فلّينى21: مردى كه گذر قطارها را نظاره مىكرد (1938)
فردريكو فلّينى نظر خود را با دوست بلژيكىاش چنين در ميان گذاشت: «رمان مردى كه گذر قطارها را نظاره مىكرد را خواندم. اثر را نمىشناختم. بسيار زيبا بود. مرحبا سيمنون بزرگ! هميشه مرا شگفتزده مىكنى.» قهرمان رمان، كيس پوپينگا22، بورژوايىِ اهل گرونينگ23، عاقبت سوار يكى از قطارهايى مىشود كه همواره با قلبى گرفته، عبور آنها را نظاره مىكرد.
در آمستردام يك رقاصه را خفه مىكند. سوار قطار ديگرى مىشود و به پاريس مىرود، جايى كه پليس در تعقيب اوست. با جنايتكاران و يك فاحشه روى هم مىريزد، بىپول و آواره مىشود، طاقتش تمام و عاصى مىشود، اين بار خود را زير قطار مىاندازد… بله اثرى بزرگ از سيمنون.

آندره ژيد: سه جنايت دوستان من (1938)
ژيد از اولين كسانى بود كه از سيمنون تجليل كرد و در سال 1939 به او نوشت: «من هنوز در آثار شما ويژگىهاى فوقالعاده و شگفتانگيزى مىيابم (صفحات نخست سه جنايت دوستان من حيرتآورند).» نويسندۀ زيرزمينهاى واتيكان حتى تكههايى از اين رمان را با صداى بلند براى منشىاش لوسيل كومبل مىخواند! بين شهر ليژ (محل تولد سيمنون) و پاريس هستيم.
سرخطهاى اين كتاب پر و پيمان: خودكشى در جلوى در كليسا، قتل، قوادها، باج گيران، دختران فاحشه، ضربههاى چاقو و مانند هميشه شخصيتهايى كه هر روز بيشتر در نااميدى فرو مىروند. طبع واقعاً سياه سيمنون!

نارسژاك24: مگره اشتباه مىكند (1953)
توماس نارسژاك كه با ادبيات پليسى بهخوبى آشنا بود، چنين اظهار داشت: «اين كتاب كم حجم هنر، محتوا و غناى بيشترى دارد تا 1500 صفحه كتاب بر باد رفته…»… اين كتاب از مجموعۀ مگره در دوران تبعيد نويسنده در امريكا نوشته و در انتشارات «سيته» چاپ شده است. داستان با قتل يك فاحشۀ سابق محلۀ لاشاپل آغاز مىشود.
اما به طرز غريبى مشخص مىشود كه لولو در يك آپارتمان لوكس نزديك اِتوال زندگى مىكرده. مگره در مىيابد كه فاحشۀ سابق با يكى از چهرههاى درخشان و جهانى پزشكى ارتباط داشته و از او حامله بوده است… رودررويى كارآگاه و استاد بزرگ، روابط خطرناك ميان محلههاى اعياننشين و محيط فواحش، شكاف در اخلاقيات بورژوازى: به تمامى سيمنون!

سيمنون: قديس كوچك (1965)
ژرژ سيمنون در مصاحبۀ معروفش در سال 1981 با برنار پيوو25 گفت: «اين رمان محبوب من است. حالت روحىام مملو از رنگ بود. پاريسى بود كه عاشقش بودم: گارىهاى كوچك در كوچهها، فروشندگان دورهگرد ميوه و سيزيجات، پاريس آرمانى.» به واقع رمانى بسيار «پاريسى».
ما لويى26 كوچك، كودكى آرام را بين كوچۀ موفتار و محلة لههال دنبال مىكنيم. كودكى كه با خانوادهاش، پنج برادر و خواهر و مادر فروشندة دورهگرد ميوه و سبزيجات، زنى بوالهوس جور نيست. روزى شروع به نقاشى مىكند و مشهور مىشود (نوعى شاگال). يكى از تأثرانگيزترين رمانهاى تقديرگراى سيمنون.
- Lire، (Aunil 2013).
- Jérôme Dupuis
- Robert Brasillac
- Jean Darchambaux
- Philippe Claudel
- Saint – Fiacre
- Cahiers de I’Herne
- I’Allier
- Jean gabin
- Jean Delannoy
- Emmanuel Carrére
- Arrenos
- Limonov
- Nouchi
- Louis – Ferdinand Céline
- Les Pitard
- Lannec
- Roven
- Francois Mauriac
- Donadien
- Fellini
- Kees Popinge
- Groningve
- Narcejac
- Bernard Pivot
- Louis