نگاهی به مسئله دستورخط

نگاهی به مسئله دستورخط

نگاهی به مسئله دستورخط

نقدی بر ویراست جدید دستورخط فارسی فرهنگستان

نازنین خلیلی‌پور

 

 

 

 

 

داشتن دستورخط مصوب، یا بهتر بگویم نظام‌مند، یکی از دستاوردهای فرهنگی هر کشور، و البته تدوین آن یکی از وظایف مهم فرهنگستانِ زبان است. با این ‌حال شاید این موضوع در نظر بعضی‌ها سطحی و کم‌اهمیت باشد یا مسئله‌ای به نظر آید که بحث درباره‌اش بی‌نتیجه‌ باشد (بنگرید به صلح‌جو،1393، ص 12-31)، ولی به‌ هر روی گریزی از آن نیست، زیرا خط فارسی، به دلیل ماهیتش و ویژگی‌ اتصال حروف، در نگارش بعضی کلمات و ترکیبات دارای اَشکال گوناگون است و گاه باید یکی از دو شکل پیوسته یا جدا را انتخاب کرد.

همچنین شیوۀ فاصله‌گذاری بین کلمات و ترکیبات مرکب گاهی اهمیتی جدی در چگونگیِ خواندن متن دارد. این خط مصوت‌های کوتاه را نشان نمی‌دهد و درنتیجه گاهی در ضبط اعلام خارجی نیز نایکدستی‌هایی به وجود می‌آید.

البته به کمک دانش زبان‌شناسی و دستور زبان فارسی می‌توان این موارد را تا حدی نظام‌مند کرد، اما از آن‌جا که همگان از این دو دانش بهره‌مند نیستند، برخی در دام ابتکارات رسم‌الخطی افتاده و، بی ‌توجه به مسائل علمی، اَشکالی جدید و قواعدی من‌درآوردی و بی‌پشتوانه وضع کرده‌اند که بر اساس استدلالات ذوقی بوده و به جای اینکه از مشکل بکاهند بر آن افزوده‌اند.

و اما اکنون که گروه دستورنویسی فرهنگستان همت کرده و ویراست جدید دستورخط را ارائه کرده، وظیفۀ زبان‌شناسان و ویراستاران است که این ویراست را موشکافانه و تخصصی نقد کنند و محاسن و معایبش را برشمارند.

باید بررسی کرد که چرا تاکنون ناشران از این دستورخط پیروی نکرده‌اند و هر کدام شیوۀ خود را پی گرفته‌اند و چه عواملی در این مسئله دخیل بوده است. اکنون وقت آن رسیده که از خود بپرسیم چرا تاکنون به انتخابی واحد نرسیده‌ایم.

چه چیزی در شیوه‌نامه‌های دستورخط وجود دارد یا وجود ندارد که برخی آن را رعایت نمی‌کنند. کجای کار اشتباه بوده که این بحث درازدامن شده است.

به همین سبب در این مقاله چند نکتۀ انتقادی دربارۀ ویراست جدید دستورخط فارسی فرهنگستان (1401) ذکر می‌کنم. اما پیش از ورود به بحث اصلی لازم است یادآوری کنم که در حوزۀ دستورخط ما با چند نگرش کلی مواجهیم:

الف) برخی یکسره دستورخط را به کناری نهاده‌اند و، با این بهانه که دستورخط قراردادی است، یا اصلاً بدون توجه به این مسئله، چشمشان به هر املایی عادت کرده و بی‌اعتنا از کنارش رد شده‌اند و حتی بسیاری از ویراستاران پرداختن به آن را دون شأن خود دانسته‌اند.

ب) عده‌ای اندک، مثلاً مجله‌های علمی‌پژوهشی یا ناشران دانشگاهی، بی‌ کم‌وکاست از دستور خط فرهنگستان پیروی کرده‌اند.

پ) عده‌ای برخی ایرادهای جزئیِ دستورخط فرهنگستان را اصلاح کرده‌ و آن را در انتشارات خود به کار برده‌اند.

ت) برخی دیگر عمداً از دستورخط مصوب پیروی نکرده‌اند تا مخالفتشان را با قدرت حاکم بر نهادی که دستورخط را وضع کرده نشان بدهند و البته خود را به دام دستورخط‌های ذوقی انداخته‌اند.

افزون بر این فضای نشر ایران دربارۀ مسئلۀ دستورخط مشکلاتی دارد که بدون توجه به این مشکلات نمی‌توان دستورخط مصوب را رواج داد:

  1. هر کسی از هر رشته‌ای خود را مُجاز دیده است که دربارۀ مسائل زبانی و خط نظر بدهد و تا توانسته، نظرش را هم تحمیل کرده است. (مثلاً نویسندگان مشهور، مترجمان صاحب‌نام، حروف‌چین‌ها، صفحه‌آرایان، ادیبان، و نیز استادان دانشگاه که تخصص و مطالعاتشان در حیطۀ زبان نبوده و نظراتشان صرفاً حاصل رسوب ذهنیات و آموخته‌های قبلی‌شان یا حاصل ابتکارات ذوقی‌شان یا بر اساس استدلال‌های غیرزبانی بوده است.)
  2. به دستورخط از منظر زبان‌شناختی چندان توجه نشده است، یعنی دستور تاریخی، املای تاریخی، واج‌آرایی، آواشناسی و از این دست. درواقع بیشترِ کسانی که در بازار نشر مؤثر بوده‌اند با مسائل زبان‌شناختی عملاً بیگانه بوده‌ و صاحب صلاحیت در این زمینه نبوده‌اند، اما به سبب ملاحظاتی، عمدتاً اقتصادی، نظرشان اِعمال شده است.
  3. کسانی که خواسته‌اند به شکلی علمی در مؤسسات انتشاراتی به این مسئله بپردازند ناکام مانده‌اند، زیرا این بحث تخصصی است و قاعدتاً همۀ همکاران از نظر علمی هم‌تراز نیستند و چنین بحث‌هایی در این محیط‌ها به‌دشواری شکل می‌گیرد و اگر هم شکل بگیرد، به بیراهه می‌رود.
  4. عده‌ای با تصور اینکه دستورخط قراردادی است و اهمیتی ندارد، به هر شکلی نوشته‌اند و صورت‌های گوناگون املایی را وارد پیکرۀ زبان فارسی کرده‌اند و این نکته اشکالاتی را در آموزش زبان به غیرفارسی‌زبانان و زبان‌آموزان مدارس ابتدایی به وجود آورده است. همچنین وجود گونه‌های املایی فراوان و سلیقه‌ای نرم‌افزارهای تشخیص سرقت ادبی (انتحال یا plagiarism) را با مشکل مواجه کرده است.
  5. برخی تصور کرده‌اند ویرایش یعنی صرفاً اصلاحِ دستورخط بر اساس فهرستی ازپیش‌موجود و بی‌ این‌که مبنای دستورخط را بیاموزند یا شیوۀ استفاده از کتاب‌های دستورخط را یاد بگیرند، همۀ توان خود را صرف از بر کردنِ برخی صورت‌های املایی کرده‌‌اند. و همین عده، گاهی که واژه‌های موردنظرشان را در فهرست‌ املایی ناشر نمی‌یابند، در دام اجتهادهای شخصی بدون پشتوانه افتاده‌اند.
  6. آثار منتشرشده در زمینۀ دستورخط به شکلی علمی نقد نشده‌ و دربارۀ مزایا و معایبش بحث نشده است، نقدها معمولاً به شکل غر زدن و نهایتاً متلک‌پرانی و بی‌فایده‌ بوده است.
  7. هر ناشری یا هر «صاحب‌نظر»ی دستورخط مشخصی برای خود تعیین کرده است که هیچ‌کدام بر دیگری برتری ندارد، فقط محل عرض‌اندام و ایجاد تمایز با دیگر ناشران است. به عبارتی، دستورخط برای بعضی‌ها در حکم «هویت» است. مثلاً مبتکران املای مجعول «زنده‌گی» یا «بی‌هوده» از این دست‌اند. بسیاری از دستورخط‌ها مبنای خاصی ندارد و موارد نقض فراوانِ آن مؤید این ادعاست. مثلاً ناشری «با این ‌حال» را با نیم‌فاصله بین اجزا و «با‌ این ‌همه» را به شکل «با این‌همه» می‌نویسد. ناشری دیگر «براساس» را با نیم‌فاصله بین اجزا، و «برخلاف» را (با یک فاصلۀ کامل بین اجزا یعنی «بر خلاف») می‌نویسد. بعضی ناشرها ضمایر متصل مفرد را متصل نوشته‌اند (مثلاً دستم) و همزمان ضمایر متصل جمع را همه‌جا با نیم‌فاصله جدا کرده‌اند (مثلاً دست‌مان). و معلوم نیست چنین دستورخط‌هایی چه مبنایی داشته است. و چرا به متصل بودن این ضمایر توجه نکرده‌اند. ناشری دیگر «دستم» را «دست‌اَم» نوشته و مواردی از این دست.
  8. بعضی اهالی نشر که می‌توانند مؤثر باشند معمولاً اقدامی در جهت اصلاح دستورخطِ موجودِ آن نشر نمی‌کنند، چون از طرفی نمی‌خواهند با مدیران نشر دربیفتند و بیشتر مایل‌اند با تأسی به قانون «از قبل همین‌طوری بوده» مسئولیتی گردن نگیرند و از طرفی دیگر، گاهی توان علمی این کار را ندارند (یعنی به دستورزبان فارسی و مسائل زبانی مسلط نیستند) و البته، در چنین وضعیتی، بهتر است با همان روش‌های قبل ادامه دهند تا اینکه، به قصد اصلاح، تغییرات نابجایی در دستورخطشان دهند.
  9. ویراستاران فنی و نمونه‌خوانانی که دورکارند همواره با انواع دستورخط‌ها مواجهند و هیچ‌کدام ملکۀ ذهن این‌ها نمی‌شود و این احتمال وجود نایکدستی را در متن ویراسته بالا می‌برد.
  10. کسانی که در فرهنگستان یا دیگر نهادها مثلاً دانشگاه به پژوهش و تدوین دستورخط می‌پردازند، با اینکه دغدغه دارند و زحمت فراوانی می‌کشند، از واقعیت‌ها و مسائل واقعی نشر بی‌خبرند و برخی حتی یک روز هم در مؤسسه‌ای انتشاراتی کار نکرده‌اند. دستورخطی که این‌ها وضع می‌کنند نیازمند بازاندیشی، و نظرخواهی از فعالان و متخصصانِ نشر و اطلاع از مسائل موجود نیز هست.
  11. بخش عمده‌ای از ویراستارانِ موجود در فضای نشر کشور به شکل خودآموز و با معرفیِ دوست و آشنا، بی هیچ پشتوانۀ علمی و آموزشی، وارد بازار ویرایش شده‌اند و دستور زبان نمی‌دانند، از این ‌رو توانایی استفاده از شیوه‌های دستورخطی را ندارند (مثلاً وقتی تعریف حرف اضافۀ مرکب یا فرق حرف ربط ساده و مرکب را نمی‌دانند یا تمایزی بین «بی» پیشوند و «بی» حرف اضافه نمی‌بینند، درنتیجه شیوۀ استفادۀ صحیح از کتاب‌های دستورخط را هم نمی‌دانند و البته هیچ تلاشی هم برای یادگیری نمی‌کنند، زیرا به ‌هر حال استخدام شده‌اند و کسی هم از آن‌ها چنین توقعی ندارد.)

در اینجا کوشیدم بخشی از وضع موجود را بیان کنم. من هم معتقدم باید از دستورخط مصوب پیروی کرد تا از مشکلات کاست، با این ‌حال در چنین فضایی خیلی سخت است که همه از دستورخط مصوب پیروی کنند. اما برای رسیدن به هدف، توجه به سه پرسش بسیار مهم است.

1. آیا در نظام آموزش و پرورش ما جایی برای دستورخط مصوب و آموزشِ آن هست و آن را به رسمیت می‌شناسند؟

2. فرهنگستان چقدر قدرت دارد که این دستورخط را اجرایی کند و چه نهادهایی پشت آن قرار می‌گیرند.

3. این دستورخط چقدر به اصلاح نیاز دارد که بتوان آن را نهایی تلقی کرد؟

بنابر آنچه گفتم فعلاً تنها کار ممکن نقد این دستورخط است تا راه را برای اصلاحش هموار کرد تا در گام بعدی بتوان به اجرایی شدنش و آموزش آن در مدارس فکر کرد.

 

نگاهی به مسئله دستورخط فارسی
نگاهی به مسئله دستورخط فارسی

 

 

در این مقاله دو موضوع را از ویراست جدید دستورخط فارسی فرهنگستان (1401) انتخاب کرده‌ام و آن‌ها را نقد و بررسی می‌کنم:

 

  1. کسرۀ اضافه

در صفحۀ 47 دستورخط آمده است: «کلماتی مانند رهرو، پرتو، جلو در حالت مضاف گاهی با صامت میانجی می‌آید، مانند پرتوی آفتاب و گاهی بدون آن مانند پرتو آفتاب. آوردن یا نیاوردن صامت میانجیِ ’’ی‘‘ تابع تلفظ خواهد بود.» در همان صفحه صورت نگارشیِ کلماتی مانند «فرمانده» و «منشأ»، به هنگامی که کسرۀ اضافه می‌گیرند، آمده و تأکید شده است که این‌ها در حالت اضافه فقط کسره می‌گیرند و نه صامت میانجی «ی».

نکتۀ مهم مطرح این است که با وجود چند ویراستی که فرهنگستان از دستورخط ارائه داده است، هنوز به املای کلماتی مثل پرتو، رهرو، … در حالت اضافه توجه نکرده‌ و همچنان آن را تابع تلفظ دانسته‌ است. در حالی که قاعده‌های آواییِ حاکم بر این واژه‌ها نشان می‌دهد فقط یک صورتْ پذیرفتنی است. همان‌طور که ما «فرماندۀ» را طبق قاعده‌ای آوایی نادرست می‌دانیم، می‌توانیم ثابت کنیم که املای «پرتوی»، «روهروی» و … در حالت اضافه نیز نادرست است و باید املای «رهروِ»، «پرتوِ» و … را در این حالت به کار برد.

برای روشن‌تر شدن موضوع، مصدرهای «روییدن» (در کلمۀ «روی»، «خودروی»)، «رفتن» (در کلمۀ «رهرو»، «پیاده‌رو»، «خودرو»)، و واژۀ «پرتو» را انتخاب کرده‌ام. در ابتدا توضیحاتی دربارۀ ریشۀ آن‌ها و دستور تاریخی‌شان می‌دهم، سپس با دلایل علمی نشان می‌دهم که کلمات مذکور در حالت اضافه به چه صورت باید نوشته شوند.

 

روییدن

بن مضارع «روی‌» /rō(y)/؛ بن ماضی «رُست»‌ /rost/. در ترکیباتی مانند «گیاهانِ خورویِ وحشی» و «دخترِ زیبارویِ ایرانی» به کار رفته است.

«روییدن» از ریشۀ *raoda- در ایرانی باستان به معنای «رشد کردن، بالیدن» (هُرن، بیلی و مایرهوفر، نقل‌شده در حسن‌دوست، 1393، ج 3، ص 1497) است که صامت d ایرانی باستان در موضعِ میان‌واکه‌ای در دورۀ میانه به y تبدیل می‌شود و، در شکل مصدریِ فارسی نو، آن را به صورت «روییدن» داریم. همچنین واژۀ «روی» به معنی چهره نیز از همین ریشه است. (همان) در این مقاله به چگونگیِ سیر تشکیل بن ماضیِ این ریشه نمی‌پردازم، زیرا به بحث ما مربوط نمی‌شود.

واژۀ «خودروی» از اسم به اضافۀ بن مضارع ساخته شده است. خود+ روی (صفت فاعلی مضارع: چیزی که خودش می‌روید.)

واژۀ «زیباروی» از صفت به اضافۀ اسم ساخته شده است. زیبا+ روی (صفت مرکب وابسته: کسی که روی زیبایی دارد.) (برای آگاهی از شیوه‌های واژه‌سازی در فارسی دری بنگرید به ابوالقاسمی، 1377، ص 172-183)

 

رفتن

بن مضارع «رو» (در گویش‌های ایرانی به دو شکلِ  /ro(w)/و /raw/ تلفظ می‌شود)؛ بن ماضی «رفت» /raft/.

رفتن از ریشۀ *raba- در ایرانی باستان است که، در دورۀ میانه، b در موضِع میان‌واکه‌ای به w بدل می‌شود و صورت‌های row و raw (بن مضارع) را داریم. (حسن‌دوست، 1393، ج 3، ص 1459) در این مقاله به چگونگیِ سیر تشکیل بن ماضیِ این ریشه نمی‌پردازم، زیرا به بحث ما مربوط نمی‌شود.

واژۀ «رهرو» از اسم به اضافۀ بن مضارع ساخته شده است. رَه + رو (صفت فاعلی مضارع: کسی که راهی را می‌رود.)

واژۀ «پیاده‌رو» از صفت به اضافۀ بن مضارع ساخته شده است. پیاده + رو (اسم مکان: جایی که شخص پیاده در آن راه می‌رود. محل پیاده‌رَوی.)

واژۀ «قلمرو» از اسم به اضافۀ بن مضارع ساخته شده است. قلم‌+ رو (اسم مکان: جایی که قلم (فرمان مکتوب) کسی می‌رود. محل فرمانروایی.)

واژۀ خودرو از ضمیر به اضافۀ بن مضارع ساخته شده است. خود+ رو (صفت فاعلی مضارع: چیزی  یا کسی که خودش می‌رود.)

از همین دست است واژۀ «پیرو» به معنای «پس‌رو، دنبال‌رو» که تلفظ آن به شکل /payraw/ و /peyrow/ در فرهنگ معین آمده و با واژۀ «پیرو» /pīrū/ به معنای «پیر کوچک‌اندام» تمایز معنایی دارد. (معین، 1391، ج 1، 894)

 

پرتو

واژۀ پرتو از ایرانی باستانِ *para-tapa- و از ریشۀ tap- به معنی «تابیدن و درخشیدن» است که مصدر تابیدن (بن مضارع: تاب؛ بن ماضیِ: «تافت») در فارسی نو نیز از همین ریشه است. تلفظ اصلی این واژه parataw (همان، ج 2، ص 650) و partow است که به علت اینکه خط فارسی مصوت‌ها را نشان نمی‌دهد، برخی تصور کرده‌اند تلفظ این واژه parto است، در حالی که این واژه اصالتاً به w  ختم می‌شود و نه به o. به زبان ساده، حرف آخر این کلمه صامتِ «و» /w/ است و نه مصوتِ «او» /o/.

دو نمونۀ شعریِ زیر را ببینید:

گر پرتوی ز رویت در کنج خاطر افتد/ خلوت‌نشین جان را آه از حرم برآید (غزلیات سعدی)

در ازل پرتوِ حسنت ز تجلی دم زد/ عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد (دیوان حافظ)

از مجموع آنچه گفتم، این‌طور نتیجه‌گیری می‌کنم که واژه‌هایی مانند پرتو، راهرو، پیاده‌رو، قلمرو، خودرو (اتوموبیل) در حالت اضافه باید کسره بگیرند و نه «ی» میانجی. اساساً «ی» میانجی وقتی می‌آید که دو مصوت به هم برسند و برای سهولتِ تلفظ، یک میانجی وارد میدان می‌شود. مثلاً در کلمۀ «تابلو» که به مصوت «او» /o/ ختم می‌شود، به هنگام گرفتن کسرۀ اضافه (مصوت /e/) به «ی» میانجی نیاز دارد که در حالت اضافه می‌شود «تابلوی من». اما کلمۀ پیاده‌رو اساساً به صامت «و» /w/ ختم می‌شود و نیازی به «ی» میانجی ندارد. چه بسا این میانجیِ نابجا مشکلاتی را هم به وجود بیاورند. مثلاً «پیاده‌روِ من» را اگر با «ی» میانجی بنویسیم، می‌شود «پیادروی من» که معلوم نیست عمل پیاده‌رَوی متعلق به من بوده یا خودِ پیاده‌رو. یا مثلاً نام خانوادگی «پرتوی» /partowi/  را در زبان فارسی همیشه به همین شکل نوشته‌ایم و اگر در حالت اضافه برای کلمۀ پرتو «ی» میانجی بگذاریم، صورت املایی آن با کلمۀ «پَرتُوی» در معنای نام خانوادگی خلط می‌شود و بهتر است چنین مشکلاتی را برای خط ایجاد نکنیم.

در توضیحاتی که برای مصدر روییدن ارائه دادم به‌خوبی روشن است که بین خودروی و خودرو کاملاً تمایز معنایی هست و اختلاف تلفظیِ این‌ها به حرف آخر این واژه‌ها مربوط است و حتی اگر گاهی حرف آخر کلمه‌ای مانند خودروی در خط نوشته نشود (گیاه خودرو) به هنگام ساخت ترکیبِ اضافی بروز می‌‌کند (گیاه خودروی وحشی).

بنابراین اگر صرفاً تلفظ یا شنیدن را ملاک قرار دهیم، واژۀ «خواهر» را هم می‌توان «خاهر» نوشت! بااین‌حال کلماتی همچون پرتو، رهرو، قلمرو و پیرو و… همیشه به همان صورت‌هایی که گفته شد تلفظ می‌شده‌اند و اگر امروزه عده‌ای، عمدتاً نسل جوان، آن را جور دیگری تلفظ می‌کنند به این خاطر است که فقط به شکل نوشتاری آن توجه کرده‌اند و این‌طور پنداشته‌اند که هر «و»ای در خطْ مصوت است، حال آنکه «و» در پایانِ این واژه‌ها صامتِ W است و نه مصوتِ o  یا ū.

نتیجه آنکه پسِ هر قاعده‌ای توجیهی علمی و زبان‌شناختی وجود دارد. لازم نیست و نباید این‌ها را در دستورخط توضیح داد، اما می‌توان شکل املایی درست این واژه‌ها را در حالت اضافه در دستورخط نشان داد.

 

  1. فاصله‌گذاریِ حروف اضافۀ مرکب و حروف ربط مرکب

در ویراست جدید دستورخط فرهنگستان (ص 69-71) چنین آمده است که اگر حروف اضافۀ مرکب و حروف ربط مرکب دو جزء داشتند با نیم‌فاصله بین اجزا و اگر سه جزء داشتند، با فاصلۀ کامل بین اجزا بیایند.

مثلاً «درزَمینه» را نزدیک به هم نوشته‌اند و حتی توصیه کرده‌اند که برای پرهیز از بدخوانی روی «ز» فتحه بگذارند. و تأکید کرده‌اند که «با توجه به» را که سه جزء دارد با فاصلۀ کامل بین اجزا بنویسند.

پرسش مهم این است که اگر حروف اضافۀ مرکب و حروف ربط مرکب یک واحد نحوی به حساب می‌آیند و نزدیک به هم نوشته می‌شوند، آیا فقط دوجزئی‌ها یک جزء نحوی به حساب می‌آیند؟

اگر سه جزء باشند، دیگر یک واحد نحوی نیستند؟ از طرفی، نوشتنِ «در زمینۀ» (با فاصلۀ کامل بین اجزا) چه مشکلی در خط فارسی بوده است که حالا با وضع این قاعده بخواهند آن را قاعده‌مند کنند و بنویسند «درزَمینۀ». اگر صرفاً به سبب مشکلاتی که در صفحه‌آرایی ایجاد می‌شود ترکیبات بیشتر از سه جزء را با فاصلۀ کامل بنویسیم و نوشتن آن‌ها با فاصلۀ کامل اِشکالی ندارد، پس نوشتن دو جزء هم با فاصلۀ کامل نباید اِشکالی داشته باشد و اساساً نوشتن حروف اضافۀ مرکب و حروف ربط مرکب با فاصلۀ کامل بین اجزا هیچ اشکالی ایجاد نمی‌کند و مسئلۀ دستورخط فارسی نبوده و نیست.

اگر در دستورخط چنین می‌آمد که این‌ها کلاً با فاصلۀ کامل بین اجزا باشد، بسیار منطقی‌تر بود تا اینکه دو نوع قاعدۀ فاصله‌گذاری را برای این‌ها وضع کند. وقتی فرهنگستان توصیه می‌کند بین اجزای مصدرها و افعال سه‌جزئی فاصلۀ کامل باشد، چه دلیلی دارد که پیشنهادِ نزدیک‌نویسیِ  اجزای حروف اضافۀ مرکب و حروف ربط مرکب را بدهد، آن هم با تبصره‌های بسیار؟

افزون ‌بر این‌ها طبق قواعد کلی که برای دستورخط وضع شده (ص 21-22)، دستورخط باید قواعدی فراگیر داشته باشد و نوشتن و خواندن را ساده کند و آموختن آن ساده باشد، ولی خوب می‌دانیم که همگان تعریف حرف اضافۀ مرکب و حرف ربط مرکب را نمی‌دانند.

همچنین باید چهرۀ خط فارسی حفظ شود که به نظر می‌آید نزدیک کردن این اجزا به‌جز برخی ویراستاران برای دیگران چندان آشنا نباشد و مصداق کار اضافه تراشیدن برای نمونه‌خوان‌ها و ویراستاران فنی و چه‌بسا هزینه تراشیدن برای ناشر باشد.

 

برایند سخن

تدوین دستورخط یکی از کارهای ارزشمند فرهنگستان زبان و ادب فارسی است، اما انتظار داشتیم فرهنگستان در ویراست جدید اشکالات قبلی را رفع، و از نظرهای کارشناسیِ بیشتری استفاده می‌کرد و پلی بین خود و ناشران می‌زد، زیرا این دستورخط نهایتاً در کتاب‌های ناشران باید نمود داشته باشد و اگر اعتماد آن‌ها در این زمینه جلب نشود، عملاً تدوین دستورخط کاری بیهوده خواهد بود.

چه‌بسا اگر متولیان فرهنگستان از کارشناسان مجرب دعوت می‌کردند، کار اصلاح دستورخط این‌ اندازه به درازا نمی‌کشید و حتی می‌توانستند در زمینۀ نشانه‌گذاری، علائم سجاوندی و شکسته‌نویسی نیز شیوه‌نامه‌ای ارائه دهند.

همان‌طور که قبلاً گفتم داشتن دستورخط یک موضوع است و رعایت کردن و ضمانت اجرایی آن موضوعی دیگر. در حال حاضر به این دلیل که هنوز ایرادهایی به دستورخط فرهنگستان وارد است، بستر توافق همگانی دربارۀ رعایت بی‌چون‌وچرای آن نیز فراهم نیست و در بهترین حالت می‌توان به همان شیوۀ قبل، یعنی با اعمال اصلاحاتی، از آن بهره برد.

دست‌کم این ویراست باید بهتر از ویراست‌‌های قبلی می‌بود تا بتوان تمام‌قد از آن دفاع کرد، اما برخی مشکلات قبلی همچنان پابرجاست و مشکلات جدیدی نیز به وجود آمده است که در این مقاله فقط به دو نکته اشاره کردم. مثلاً در املای کلمات همزه‌دار و ترکیبات آن‌ها هنوز مشکلاتی هست که شایسته است زبان‌شناسانِ عربی‌دان‌ درباره‌اش بنویسند و نقد کنند.

دستورخط مصوب وقتی مورد قبول اهالی نشر قرار خواهد گرفت که با مشارکتِ بیش‌ترِ متخصصان و با هدف رفع نواقص تدوین شود. البته نیک می‌دانیم که همۀ ناشران و برخی مشاورانشان نیز صلاحیت اظهارنظر دراین‌باره را ندارند و چه‌بسا سنگ بنای بعضی مشکلات را همین‌ها گذاشته‌اند، اما این معضل به دلیل ضعف فرهنگستان بوده که نتوانسته‌ است نظر مساعد این دسته را جلب، و آن‌ها را با خود همراه کند و با نادیده ‌گرفتن آن‌ها و مشارکت ندادنشان اشتباه بزرگی مرتکب شده و عملاً آن‌ها را به حال خود رها کرده تا هر ابتکاری که دلشان می‌خواهد بکنند.

پرواضح است که نداشتنِ دستورخط مصوب آسیب‌هایی به همراه دارد که شاید اهل فن هنوز آن را درک نکرده‌اند. اساساً غیاب فرهنگستانِ زبان در هر کشوری باعث آشفتگی‌های زبانی و خطی در آن کشور خواهد شد و حتی اگر کار اهالی فرهنگستان ایرادهایی هم داشته باشد، باز هم ارزشمند است. به نظرم فرهنگستان و به‌ویژه زبان‌وَرزان تا به حال خدمات بسیاری به زبان فارسی کرده‌اند و حتی دعواهایی که بر سر دستورخط و مسائل نگارشی در فضای فکری درمی‌گیرد نیز نشانۀ دغدغه‌مندی و توجه به این مسائل است، اما هنوز راه درازی در پیش است.

دست آخر باید بگویم تلاش‌های فرهنگستان در تدوینِ دستورخط کاری است درخور تقدیر، ولی بهتر است، ضمن پاسداشت زحمات و کار گروهیِ گروه دستورنویسیِ فرهنگستان، به اعتبار علمی و به ضمانت اجراییِ آن نیز اندیشید تا چنین فعالیت‌هایی مؤثر افتد.

 

منابع

ابوالقاسمی، محسن (1377). دستور تاریخی مختصر زبان فارسی. تهران: سمت.

حسن‌دوست، محمد (1393). فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، گروه نشر آثار.

صلح‌جو، علی (1393). نکته‌های ویرایش. تهران: نشر مرکز.

گروه دستور زبان فارسی و رسم‌الخط (1401) دستور خط فارسی. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

معین، محمد (1391). فرهنگ فارسی. ج 1. تهران: امیرکبیر

 

این مقاله در مجلۀ جهان کتاب به چاپ رسیده است.

 

11 بهمن، روزویراستار گرامی باد.

 

 

ادبیات

تاریخ

هنر

فلسه

علم

 

ادبیات

تاریخ

هنر

فلسه

علم

 

ادبیات

تاریخ

هنر

فلسه

علم

 

سبد خرید شما در حال حاضر خالی است.

بازگشت به فروشگاه