… اینها، رفیق عزیز، ابزار یا بهانهٔ تداوم بقای امثال این بنده است … و ضرورتش هم برای بندهٔ پرت و رویازده و رویاگیر، الزامم به ادامهٔ زنده بودن است که نمیدانم تا چه مدت دیگری به طول خواهد کشید فقط می دانم که با توجه به سن و سالم طولانی نخواهد بود…
… و اگر خدا خواست و صدای ناچیز ما (زیر غرّش انفجارها) به گوش دو سه پنج هفت نفری رسید (از هفت تا بالاتر نمیروم)، دلم میخواهد این سوغاتی را که در این مرحله از زندگی در ته ته ته عمر حفظ کردهام، با دیگران در میان بگذارم، مثل این رفیق عزیز ما که اواخر به اینجا آمد و گز آورد و سوهان آورد و (بهبهبه!) توتخشکه آورد و لبخند و مهربانی آورد و یادهای خوش آورد و ما را شاد و زندهدل ساخت، زنده باشد…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.