قتل یـک کارخانـهدار بازنشسته، سربـازرس مگـره را بـه خانـۀ او میکشاند. رنه ژوسلن در غیاب همسر و دخترش، که به تماشای تئاتر رفته بودند، با دامادش دکتر فابر شطرنج بازی میکرد. اما دکتر را با یک تلفن ناشناس به بالین بیماری که وجود نداشته فرامیخوانند. بررسیهای اولیه نشان میدهد که قاتل پس از رفتن دکتر و بدون استفاده از زور وارد خانۀ ژوسلن شـده و بـا تپانچۀ خود او به سویش شلیک کرده است… حل معمای این قتل از آن رو برای مگره دشوار است که همۀ افراد درگیر در ماجرا «مردمانی محترم» هستند و مظنونی وجود ندارد…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.